Wednesday, October 17, 2007

قدمان بلند میشود

دست عمه شایسته جون (مامان بهار خوشگله) درد نکنه که این لباس های راحتی رو برام خرید. آخه این چه وضعی هست که عمه و خالم هروقت بخوان نمی تونند من رو ببینند. کاشکی اینقدر راهمون دور نبود


دوباره از اون ژست های "خاله نواز کش" گرفتمممممممم




لبخندم رو زیاد جدی نگیرین. هنوز معنی دار نیست




No comments: