Tuesday, March 10, 2009

!محبت پستي خاله نواز

خاله نوازي دستت درد نكنه كه براي من لباساي شيك و قشنگ ميفرستي. هيچ ميدونستي ايندفعه براي من كلاه هم فرستاده بودي؟

مراسم خوردن صبحانه لذيذ -نان تست+كره+شكلات صبحانه

چقدر من بايد زحمت بكشم؟ آخه تا كي؟

اين مامان خانم كه هر وقت دلش بخواد وبلاگ منو آپدينت ميكنه، ديگه كم كم بايد خودم دست به كار بشم

بازم ما رفتيم اراك

شانزدهم اسفند ماه اولين سالروز فوت مادر جون (مامان بزرگ بابام) بودش كه من با مامان و بابام رفتيم اراك. وقتي مي‌ريم اراك من كلي با بهار جونم و عمومحمد بازي مي‌كنم و تنهاييم در تهران رو جبران مي‌كنم. يكي از بهترين اسباب‌بازي‌هاي من و بهار، ترد ميل عموجون هستش

مامان با پشتي‌هاي خونه مادربزرگ برامون يه خونه درست كرد كه من . بهار رفتيم توش.
اه! دستت رو بردار بذار ببوسمت خانم خوشگله
اينم مامان بزرگ و بابابزرگ مهربونم
شب شراب نيارزد به بامداد خمار
اينم رخسار بنده بعد از شيطنت‌هاي متعدد در راه برگشت از اراك

Sunday, March 1, 2009

عاشقانه‌هاي من و مامانم

روش‌هاي استفاده غيره از شيشه شير

با فشار دادن شيشه شير روي هر سطحي (مخصوصا قالي و مبل!) مي‌توان شير آن را خارج كرد و سريعا با كمك دست آن را روي سطح مذبور پخش نمود تا خوب به خورد آن سطح برود


!از حالا پا تو كفش بزرگترا

با اين همه آبنبات چيكار ميشه كرد؟

آسمان بار امانت نتوانست كشيد

آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه فال به نام من ديوانه زدند

ما رفتيم اهواز

در اهواز ما تا توانستيم آتش سوزانديم و شيطنت كرديم. خاله زهرا صبور و خاله پروين مهربان هم حتي يكبار به ما نگفتن "بچه بشين"! لذا ما هم از هيچ خرابكاري -حتي پايين آوردن پرده منزل ايشان (البته با همكاري دانيال خان)- فروگذار نكرديم. خداوند ايشان را صبر جزيل و پاداش نيكو عطا فرمايد

دانيال خان مذكور
خاله زهرا صبور كه تقريبا مادر دوم اكثر بچه‌هاي فاميل به حساب مي‌آيد
!ما كه خودمون حياط نداريم! حيات داريم! ولي حياط داشتن هم چيز خوبيه‌ها
اينم يكي ديگر از دوستان اهوازي من، علي نصيرزاده
و بقيه دوستان- از راست به چپ: سام- كيانا- علي- كيميا
اينم بهراد خان بهرامي هستش (پسر خاله مانا) كه 11 ماه از بنده بزرگتره، ولي هزار ماشاا... خيلي قشنگ و كامل صحبت مي‌كنه
يه دوست خوشگل ديگه هم پيدا كردم به نام روشان، مامان خانم اونقدر سرگرم صحبت با مامانش، خاله آذرخش شد كهيادش رفت از اون عكس خوشگل بگيره، حيف شد، فقط اين عكس رو ازش دارم
وضعيت من پس از يك روز پر تلاش در اهواز

!غذا خوردن شيك و تميز با چنگال

!مثلاً اومديم مهموني خونه دايي مجيد

تو مهموني هم از آدم كار ميكشن! اليور تويست خدا رحمتت كنه، نيستي كه ببيني بعد از تو هم از بچه‌ها بيگاري ميكشن! هي روزگار

همه چيز رو من بايد كنترل كنم! آخه اين همه توقع از يه فسقله بچه؟