Wednesday, January 28, 2009

بستني خورون

جاي همه دوستان همسنم خالي! ديروز با مامانم رفتيم خونه خاله عاطفه! اونجا هر كاري كه دوست داشتم كردم، تازه كاهايي كه بلد نبودم يا روم نمي‌شد انجام بدم مثل خوردن ماست با انواع قاشق‌هاي گنده توسط خودم، پخش كردن شكلات‌ها رو زمين،‌ريختن سنگ‌هاي شومينه و شكوندن هيزم‌هاي اون، غذا خوردن با دست، قايم كردن دي‌وي‌دي‌ها زير دستگاه دي‌وي‌دي، خوردن بستني به تنهايي و ... رو با راهنمايي خاله‌ها الهام بزرگه، الهام كوچيكه، الهه و نغمه انجام دادم. خدا حفظشون كنه كه اينقدر خوب ما بچه‌ها رو درك ميكنن

ساعت 5 صبح در تخت مامان و بابا

!من دارم به‌طور جدي و با تمركز مي‌رقصم

Saturday, January 24, 2009

كچل و خانواده

كچل و بابا
كچل و مامان

كچل خوش تيپ

!معمولا بچه‌ها مامان و بابا رو كچل ميكنن ايندفعه مامان و بابا منو كچل كردن :-)

زيباي خفته

تقديم به خاله مهتاب لاهيجاني

اون موقع كه خاله مهتاب فهميد من قراره به زودي به دنياي شما بيام از مامانم خواست كه يه پسر كچل مو فرفري بي‌دندون به دنيا بياره. خاله مهتاب شرمنده اينا منو دير كچل كردن، من الان ديگه 7 تا دندون دارم

عكس‌هاي نيم رخ من


. . . آخرين عكس من قبل از

به نظر شما من گنده‌ترم يا بادكنكم؟


شيرين‌كاري‌هاي بنده

!لطفا به زيرپوشم كه به‌دليل بزرگ شدن شكمم از زير بلوزم اومده بيرون نگاه نكنين

Tuesday, January 20, 2009

قفل و كليد

!مي‌گن اگر قرار بود قفل دري باز نشه بجاش ديوار مي‌گذاشتن
!پس چرا اين قفله باز نمي‌يشه؟
!زود باش ديگه باز شو الان دستگيرم مي‌كنن و كليدا رو ازم مي‌گيرن‌ ها

!نگاه دقيق و موشكافانه

سام نگو بگو حلال مشكلات

اصولا هر وقت در خانواده ما براي هر كسي مشكلي پيش مياد با من مطرح ميكنه و با من با استفاده نبوغ مادرزادي و قلم و كاغذ و محاسبات دقيق راه حل مناسب را برايش پيدا ميكنم.
شما هم اگر مشكلي دارين من در خدمتم

ژست‌هاي من در مقابل دوربين





Saturday, January 10, 2009

ما رفتيم اراك خونه مادر بزرگ

خونه‌ي مادر بزرگه هزارتا قصه داره
خونه‌ي مادر بزرگه شادي و غصه داره
كنار خونه‌ي ما اينجا همش بهاره
دشتاش پر از بوي گل هميشه سبزه‌زاره
!من و بهار حسابي ورزشكار هستيم

Monday, January 5, 2009

!!!!!!!!!!سام زحمتكش

!!هيچي! فقط ميخواستم بگم حالم خوبه

!اگر مي‌بينين حضورم كمرنگ شده، سر مامانم شلوغه، تقصير من نيست





!من در تخت مامان و بابم نمي‌گنجم

!از اونجايي كه من يك موقع خواب يك فرشته ميشم كه بال‌هام رو باز ميكنم، لذا در يك تخت دونفره نمي‌گنجم