Tuesday, December 29, 2009

کارهای آدم بزرگا

من دوست دارم همه کارهایی که آدم بزرگا انجام میدن، انجام بدم مثلا با لیوان گنده شربت بخورم، با هدفون موزیک گوش بدم و بند کفشم رو خودم ببندم.

تولد بابا علی

(من و عمو بادد (محمد

(من و بابابا (بابا حمید

!!به گزارش شاهدان عینی

به گزارش شاهدان عینی پس از اتمام مراسم شب یلدا در منزل بزرگ خاندان ما، دایی بهرام، در پایین منزل ایشان بنده زنگ منزلشان را به صدا درآورده ام و پس از شنیدن صدای دایی بهرام پشت آیفون، به نشان قدردانی، عرض ارادت و خداحافظی روی ماه ایشان را از پشت آیفون بوسیده ام! دایی بهرام هممون دوستت داریم

تیوان

میدونین من تا چند روز دیگه پسرخاله دار میشم؟ اسم فندق جدید خانواده ما، تیوان هستش یعنی توانا! ولی خوب این بچه دار شدن خاله نواز و عمو طه به درد عمه اشون هم نمی خوره، آخه پسر خاله ای که اون سر دنیا باشه و زبونشم خارجی باشه، به چه درد من بدبخت می خوره؟ فردا می خوام باهاش درددل کنم مثلا بگم با دوست دخترم رفتم سینما کمیته ما رو گرفت، خوب نمی فهمه من چی میگم تازه کلی هم بهم میخنده! دروغ میگم خاله نواز؟
اینا عکسهای خاله نواز و عمو طه هستش که با لباسای تیوان پز میدن


مشاغل بنده

از حالا دارم امتحان می کنم ببینم چه شغلی به درد آینده ام می خوره
اول حسابداری رو امتحان کردم، بدک نبود، قسمت ماشین حسابش باحاله
تو تولد باباعلی، من دی جی بودم، اونم قسمت ور رفتن با لپ تاپش خوبه
و در آخر هم در مراسم شب یلدا، بنده نقش عکاس فامیل رو داشتم. البته در تجربه عکاسی قیلیم لنز دوربین نمی دونم چرا!!!!!! ولی خراب شد و 120 هزار تومن خرج رو دست بابام گذاشت، جنس دوربین خوب نیست، میگن من دست کردم تو لنز، عجب روزگاری شده ها

ماجراهای من و جورابای بابام

اول تصمیم گرفتم خودم جورابای بابایی رو بپوشم. برای همین یکی از جورابام رو درآوردم تا جوراب بابا رو بپوشم


بعد احساس کردم که این جورابه تنگه و ممکنه پام اذیت کنه. تصمیم گرفتم به بابایی کمک کنم تا جورابش رو پاش کنم. نمیدونم اگه من نبودم کی باید جورابای بابام رو پاش می کرد؟ به این میگن سوء استفاده ابزاری از کودکان

وای خدایا! اینا دیگه از کجا اومدن؟

!!چیه مگه؟ چرا اینجوری نگاه میکنین؟ خوب گشنمه