Wednesday, October 29, 2008

در شمال چه گذشت؟

ما در شمال! هر كاري دلمان خواست كرديم. روزي چندبار خونه عمو تيساپه و خاله سمانه مهربون و صبور رو منفجر ميكردم و خاله سمانه با صبوري تمام از اول مرتب ميكرد.







البته منم بهش در تميز كردن خونه كمك ميكردم!


آخر شب هم خسته از كار روزانه يه گوشه‌اي بيهوش مي افتادم!


No comments: