ما رفته بوديم اراك خونه عمه شايسته. من و بهار دختر عمهام كلي با هم بازي و شيطوني كرديم، جاتون خالي
تازه من همه آپشنهاي گوشي مامانم رو به بهار نشون دادم
اونم خوشحال شد و من رو بوسيد :)
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
No comments:
Post a Comment